خدایا در این روز عزیز فطر از تو یکتای بی همتا می خواهیم تا گناهانی که تا به حال مرتکب شدهایم را به بزرگواریت ببخشی و به ما اجازه دهی جزءعاشقانت باشیم و ارتباط خاص مخلصانه با هر چه با شکوهتر برقرار نماییم تا که مقبول حقت واقع گردد.
روز عید فطر اگر از خود بپرسیم که آیا توانسته ایم امسال هم روزه بگیریم و فرایض دینی را بنحو احسن انجام داده ایم اگر جواب مثبت باشد چه خوب ولی وای به روزی که جواب منفی باشد چگونه می توانیم در این روز عزیز شرمنده حقمان شویم چون نتوانسته ایم ارتباط خالق و مخلوقی را به نحو احسن بر قرار کرده باشیم
روز فطر برازنده مخلوقی است که در ایام ماه مبارک رمضان ارتباط خاص بین خالق و مخلوق را برقرار کرده باشد و در این ماه عزیز آنقدر در خالقش محو شود که هرگز نتوانند او را از خالقش جدا سازند براستی که روز فطر برازنده اینگونه مومنانی است که توانسته اند ارتباط خاص را برقرار کرده باشند.
خدا حسی است درون آدمی خدا باوری است در دل آدمی خدا امیدی است برای زنده ماندن چون اگر مخلوقی عاشق خالقش نباشد هیچ هدفی در زندگی نخواهد داشت و دائما دچار یاس و نا امیدی خواهد شد و هرگز در زندگی روی خوش به خود نخواهد دید.
اگر نمی توانیم به زلزله زدها کمک ننمایم بیایید از خدای مهربان بخواهیم تا که کمک کند به آنها صبری عظیم دهد تاهر چه زودتر از این غم و غصه رهایی یابند و بار دیگر به زندگی لبخند و زنند و طی طریق زندگی نمایند
خدا باوری است با ارزش و مهم که اگر مخلوقی این باور را درک نکند و به عینه پذیرا نشود مانند آن است که به دور خود می گرد و هرگز به مقصد نهایی نمی رسد چون اگرمخلوقی خالقش را نشناسد دائما سر در گم و بی هدف می باشد.
زندگی چند صباحی بیش نیست ما انسانها مانند مهمانیم و خدایمان میزبان آیا ما مهمانها نباید قدردان میزبانی بخشنده و مهربان و رئوفی همچو الله باشیم چون آن میزبان با ایثار نعمات و برکات بی دریغ ما را در این ضیافت الهی دعوت نمود تا از آن برکات بهره جوییم و به فکر همنوع خود باشیم و در خاتمه سعی کنیم شکر الطاف الهی را بجای آوریم.
عشق و دلدادگی برازنده عاشق خدایی است که از ته قلب به معشوقش الله عشق ورزد و دائما دروازه مهر و محبتش را بسوی معشوقش الله باز نماید و سبد سبد گل محبت تقدیم خالقش نماید.
جوانمردی همچو علی ع از جانش گذشت تا همگان بدانند که جان در ره خدا فدا کردن بزرگترین و لذت بخش ترین هدف مومن خدا است علی مرتضی هم جوانمردی بود که از جان شیرین تر از عسلش گذشت تا رضایت خالقش را بدست آورد.
بیایید در این لیالی قدر دلهایمان را به سوی خدایمان پر دهیم از معبودمان بخواهیم هرچه گناه و معصیتی که تا بحال مرتکب شده ایم را نا دیده بگیرد و قبول کند جزء مخلصان و مومنانش قرار گیریم و با خدایمان عهد و پیمان بندیم که دیگر هرگز گرد گناهی نگردیم و نگذاریم شیطان ملعون گولمان زند تا بین خالق و مخلوق فاصله افتد .الهی امین یا رب العالمین
علی مرتضی ع در حیاط زنی بی سرپرست برای کمک در پختن نان در مقابل تنور آدمیت خود را محک می زد براستی که از این امتحان الهی سر بلند بیرون آمد هیچ کس همچو علی ع نمی توانست این رسالت مهم را بدوش کشد.
خدایا چه رمز و رازی نهفته است که عزیزانی همچو علی ع که در یتیم نوازی زبانزد عام و خاص بود و می دانست افراد محتاج و بی پناه زیادی چشم براهش هستند باز هم برای پیوستن به خالق هستی می شتافتند و کسی یارای آن را ندارد که بازشان دارد فقط فقط می توان نظاره گر تجلی عشق مخلوق به خالق بود
علی مرتضی یک پدیده شگفت انگیز در عالم خلقت آفریدگاری بود و باقی خواهد ماند آن بزرگوار مانند در گرانبهایی می درخشد و آنقدر درخشش نورش زیاد و نورانی است که با هیچ نوری در دنیا نمی توانیم مقایسه کنیم
علی مرتضی مخلوقی بود که به جهانیان فماند که اگر عاشق حقت باشی باید از جانت بگذری تا به خواسته درونیت برسی علی مرتضی جانش را در طبق اخلاص نمود و تقدیم معبودش الله نمود تا به آن یکتای بی همتا ثابت نماید که عاشق حقش می باشد و شهادت در راه عشقی همچو آن باریتعالی بزرگترین هدف شهدا است
شیطان درون ابن ملجم توانست او را مانند برده ای در اختیار خود گیرد و افسارش را بدست گیرد او را وادارد تا که شیرمردی همچو علی ع را با شمشر زهر آلود زخمی نماید بعد از مدت کوتاهی به درجه شهادت رساند آیا ملجم مرادی نمی توانست عنان اختیارش را بدست گیرد و گول شیطان را نخورد و ما شیعیان چهان را داعدار ننماید آیا ان نامرد نی توانست با شیطان درونش بجنگد و او را به زانو در آورد الحق که جزء جاهلان اسا آن ملجم نادان چون شیطان نابکار تولنست او را شکار کند و برده خود سازد.
آن ملجم نامرد چگونه توانست بر روی شیرمردی همچو علی ع شمشیر کشد مگر نمی دانست که علی مرتضی پدر یتیمان کوفه بود مگر نمی داند آهی که از اعماق کسی بر آید می تواند دامنی را به آتش کشد مگر نمی دانست که آن یتیمان تحت پوشش علی او را نفرین می کنند و همگی اهی می کشند که ملجم مرادی در این دنیا نباشد و نیست و نابود شود
در شب قدر فرشته های زمینی که همان مخلصان خدایند به عرش اعلیمی روند تا به درگاه حق تعالی روند و با آن یکتای بی همتا به راز و نیاز عاشقان پردازند و اسرار نهان قلبشان را باز گو نمایند و همچو پر سبکبال شوند آن مخلصان خدا هرگز دلشان نمی خواهد که به زمین برگردند بلکه دلشان می خواهد به سبکی آن پر باقی بمانند تا که هر زمان که بخواهند نزد پروردگارشان پر کشند.
زمانی که زنان بی سرپرست در حیاط خانه خود در کنار تنور مشغول نان پختن بودند علی ع آن مرد رئوف و مهربان با کودکان بی پدر و یتیم کوفه مشغول بازی می شد تا که هم کمبود پدر را احساس نکنند و هم آن همسران بی سرپرست بتوانند دمی را با خیال راحت و بی دغدغه از شیطنت کودکان به کار پردازند براستی که جوانمردی بود آن علی مرتضی ( ع ).
انسانی که راحت خود و شرف خود را در اختیار شیطان ملعون و نابکار قرار میدهد مسلما برده ایست در دست شیطان که به هر سو بخواهد او را میکشاند و تحت فرمانش قرار می دهد و هرگز هم اجازه ندارد از دستورات ارباب بی رحمی همچو شیطان سر پیچی نکند.
شکر حق تعالی نه وسیله می خواهد نه زمان بلکه مخلوق قدر دان می تواند هر لحظه از عمرش را شاکر و سپاسگزار حق تعالی باشد و لحظه ای از یاد حقش غافل نشود چون بدون خالق مخلوقی وجود نخواهد داشت.
هدف از زندگی آن نیست که تنها زنده بمانیم و جسمان را تقویت کنیم بلکه مهمترین هدف زندگی آن است که روحمان را به سوی معبودمان پرواز دهیم تا که به بسویش پرکشد و به درگاهش به گدایی رود و دائما ذکر الله گوید تا که معبودم الله اجازه دهد معشوقش شود چونکه تنهاهدف عاشق خدا در زندگی رضایت الله است .
ذات آدمی مانند گوی بلورینی است شفاف و درخشان که هر چه در درونش می نگری جز تمیزی و شفافیت چیزدیگری نمی توان یافت وای به روزی که گول وسوسه های شیطان نابکار را خوریم و خود را در منجلاب گناه آلوده سازیم در آن صورت است که آن گوی بلورین کدر می شود هرگز نمی توان مثل روز اولش در آورد.
خدایا من مخلوق سراپا تقصیر را لایق بدان تا با تو بزرگوار سر سجاده عشق به راز و نیاز عاشقانه پردازم و رازهای نهان قلبم را به تو معبودم گویم چون تو الله بزرگترین و مطمئن ترین راز داری.
خالق و مخلوق در ایام روزه داری آنقدر به هم نزدیک می شوند و مانند عاشق و معشوق در کنار هم قرار می گیرند و عاشق خدا سعی می کند در این ایام خاص بیشتر با معشوقش الله به راز و نیاز عاشقانه پردازد و از عشق و فاداری گوید و دائما به معشوقش متذکر می شود که جز عشق تو معشوقم هیچ عشقی را پذیرا نیستم تنها رضایت معشوقم الله است که برایم ارزش دارد.
عزم و اراده آدمی زمانی از جاده آدمیت دور می شودد و او را وارد کویری لم یزرع می نماید تا که نتواند خوب و بد را از هم تشخیص دهد و عقل و شعورش را بکار نگیرد و تابع احساسات شود افسار خود را آسان به دست شیطان ملعون دهد و تا که به هر طرف که بخواهداو را بکشاند.
وقت مانند ظرف آبی است در دستانمان اگر ریزد به سرعت به زمین فرو می رود و دیگربه بازگتش امیدی نیست باید از تک تک لحظات عمرمان بهره گیریم و لحظه ای از یاد حق تعالی غافل نشویم .
علی گونه و علی وار زیستن را فقط و فقط باید از علی ع آموخت و ان بزرگوار را در زندگی الگوی خود قرار داد و هرگز باید فراموش نکنیم که علی ع چگونه با مشکلات زمانه می جنگید و به عشق الله حاضر بود از شیرین ترین نعمتی که حق تعالی برای یک بار به آدمی می دهد که همان جان شیرین است می گذشت تا که خالقش را راضی و خشنود سازدعلی ع حاضر بود همه هستی خود را در طبق اخلاص نهد و تقدیم یکتایش نماید و براستی که در طول زمان زندگیش ثابت نمود که عاشق حق است و حاضر است جان شیرینش را در راه حق و حقانیت فدا نماید تا ما امروز بدانیم چگونه مخلوقی وارسته چون علی ع قدر خالق پر بهایش را می داند و جان در راهش فدا می کند.
زندگی راهی است که از حال به سوی آینده تونلی می زنیم به نام اتصال هرکه آینده نگر باشد راحت و بی دغدغه از آن تونل رد می شود و خود را به باغ زندگی می رساند تا در زمان حیاتش در انجا به تفحص بپردازد و بیندیشد که چگونه آن راه را بیابد تا آسان از آن رد شود.
با مهر و محبت می توان صعب العبور ترین راههای کوهستانی قلبی پر از کینه و نفرت را پلی زد و وارد کلبه قلب سیاهش شد و ان کلبه تاریک را با چلچراغ مهر و محبت روشن ساخت و بدل به کلبه ای پر از عطوفت و زیبایی و مهربانی نمود تا که انوار نورانی چراغ مهر و محبت از پنجرهایش بتابد و و چشمها را نوازش دهدو قلبهای مهربان را به سوی خود کشاند تا که لذت مهر و محبت را در کنار هم تجربه نمایند.
ذهن دنیای نا شناخته هاست هر کس از وسعت با عظمت دنیای ذهنش بهره کافی ببرد موفق خواهد بود و در غیر آن کند ذهن است اگر به عظمت دنیای ذهن دقیق نشویم و آن را نیابیم لاجرم در های ذهنمان با کلید زنگ زده غفلت بسته می شود و باز کردنش کاری سخت و دشوار است.
در قلبی سرد وبی روح که مدتها از عشق تهی بود ناگهان جوانه ی کوچکعشق، عشق به الله شروع به روییدن می کندو آرام آرام تبدیل به نهال بارور وپر از خوشه های عشق می شود وصاحب دلش از آن خوشه های شیرین عشق تناول می کند و روز بروز عاشق و عاشقتر می شود تا جایی که دیگر هیچ اثری از سردی و بیروحی در او پیدا نمی شودوبه جای آن قلبش لبریز از عشق الله شده و مجنون وار زعشقش بیتاب و بی قرار می شود.
به وبلاگ من خوش آمدیدهر که به سمت خدا رود هرگز الله اش او را تنها نمی گذارد چون انقدر رحیم و رئوف و کریم است که او را محافظ باشد وهرگز از بنده صالحش غافل نمی شود*****ای خدا شکر به کرمت شکر به حکمتت شکر به رب العالمینت ای خداهر چه گویم تو را شکر کم گفته ام باریتعالی ای ارام بخش دلها ای خدا .